با ما دنیا را جای بهتری برای زیستن کنیم.

خانه » طبیعت و نحوه تاثیرگذاری در معماری

طبیعت و نحوه تاثیرگذاری در معماری

آنچه می خوانید...

مقدمه

تاریخ معماری را باید تا آنجا که در زمان حال نیز لازم است در گذشته نیز مورد توجه قرار داد . ولی این توجه تا چه حدودی باید در نظر گرفته شودچون ایده و مفهوم معماری ثابت نبوده و با گذشت زمان تغییر می کند تا نیمه دوم قرن ۱۸ فهم و درک معماری در یک مجموعه آسان می نمود چون اگر چه فرم و طرح پروژه ها و طرز کار پرژه و .. تغییر می کردولی تمام آنها از یم رابطه ثابت و محکم بین معماری و اجتماع حکایت می کرد و بدین ترتیب است که می توانیم از مکتبهای  مختلف چون باروک ، نئوکلاسیسم ، نئوگوتیک ، اکلکتیزم و .. صحبت کنیم ولی نکته قابل توجه این است که این مکتبها و فعالیتهای مختلف فقط جزئی از پدیده های معماری و فرهنگ زمان را تشکیل می دهندو از پیوستگی آنها با اجتماع به تدریج کاسته می شود و مسائل تازه ای مورد بحث قرار می گیرد مسائلی چون عوامل تکنیکی ، اجتماعی و اقتصادی که در طول زمان به سرعت در حل تغییر بوده اند .  در نگاه اول ارتباط این مسائل با معماری چندان مشهود نیست ولی به تدریج ورود و خروج سنتهای هر روش ، احتیاجات مادی و معنوی ،ایده های نو و وسایل جدید در میدان فعالیت های معماری وارد می شوند تا جایی که به صورت یک معماری نو که به معماری گذشته کاملا متفاوت است ظهور می کند طبق گفته ویلیام موریس در واقع معماری مجموعه ای از تغییرات و تبدیلات  مثبتی است که هماهنگ با احتیاجات بشر ایجاد می شود و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند. به هر حال درروند شکل گیری مکاتب مختلف  تقارن زمانی ،‌رشدته تفکرات متفاوت به دلایل و تجربیات گوناگون که  پیدایش  جنبش مدرن را درپی خواهد داشت را باید در نظر گرفت و برای رسیدن به این مقصود نخست باید تعاریفی از ساختمان و تکنیکهای ساختمانی ، تکامل سیستم موروثی و مصالح جدید ، پیشرفتهای تکنیکی و …داشت .

نخست ساختمان

تعریف – کلمه ساختمان در اواخر قرن ۱۸ به تعداد معینی از عملیات تکنیکی مانند ساختمانهای عمومی و خصوصی ، جاده ها ، پلها ، کانالها و لوله کشی آبو فاضلاب شهرها مطلق می شد .

ولی درحاضر حاضر کلمه ساختمان تنها به فعالیتی اطلاق می شود که با سیستمهای موروثی انجام می شود وطبق عادت به آنها معماری می گویند . مثلا راه آهن که تا اواخر سال ۱۸۴۰ قسمتی از  ساختمان بود از این به بعد تکنیک مستقل به شمار می آید . حال این سئوال پیش می آید که چه عواملی این تغییرات اصلی را در مفهوم به وجود می آورد؟

در مرحله اول – وقوع انقلاب صنعتی موجبات نکنیک ساختمان را فراهم آورد. مصالح قدیمی مثل سنک، آجر و چوب با روشهای بهتر و تازه تری تهیه و توزیع شدو مواد تازه دیگری مثل چدن ، شیشه و بعدا سیمان به مصالح ساختمانی اضافه شد .

در مرحله دوم – با اضافه شدن تعداد مصالح ساختمانی مورد استفاده جاده های عریض تر و کانالهای پهن تر و عمیق تر ساخته شدند.

چون ازدیاد جمعیت و مهاجرت مردم مستلزم ساختن خانه های جدید با تعدادی بی سابقه بود . همچنین اقتصاد صنعتی نیز برای پیشرفت خود به ساختمانهای تازه مانند کارگاه ، کارخانه ، انبار و .. احتیاج داشت از مشخصه بارز این انقلاب صنعتی این بود که مفهوم جدیدی از زمان به وجود آمد یعنی بجای مسائل استاتیک و بی حرکت به مسائل دینامیکی ( محرک ) توجه شد .

دراین موقعیت خاصتا زمانیکه زمینی که در آن ساختمان احداث می شد برای همیشه متعلق به آن ساختمان بود و ارزش آن زمین نیز در آن ساختمان تحلیل می شد ولی اگر عمر یک بنا محدود شود زمین دارای ارزش اقتصادی مستقلی خواهد شد و بازار خرید و فروش زمین را حاصل می شود .


نقد تئوری اقتصادی لیبرال :

در این زمان است که با آزاد گذاشتن مردم در کارهای اقتصادی عملا همه چیز در دست شرکتهای خصوصی و مردم قرار می گیردو هرنوع مانعی در مورد خرید و فروش آزاد زمین از بین می رود در واقع تاریخچه علم ساختمان برای اولین بار در قرن ۱۷ زمانی که گالیله تحقیقات خود را به بحث در باره مسائل مربوط به پایداری اجسام اختصاص داد آغاز شد و چند سال بعد ( رابرت هوک ) قانون مشهور خود را به فرمول درآورد که در آن در تعیین حداکثر مقاومت مصالح و سیستمهای ساختمانی قدیمی تحقیقات تجربی وسیعی صورت گرفت .

تکامل سیستم ساختمانی موروثی

یکی از مشکلات اساسی کارفرمایان و مدیران دولت در قرن ۱۸ نوسازی مجدد راههای حمل و نقل مانند جاده ها و کانالها با ظرفیت مورد لزوم بود.

که در این راستا در فرانسه توجه زیادی نسبت به راهسازی نشان داده میشد وجاده ها اکثرا بسیار وسیع بودند و این وسعت بخاطر اهمیت آنها بودند بخاطر تراکم ترافیک خیابانها باید  جهتی مستقیم می داشتند تا مثلا از یک برج کلیسا به برج دیگر کمترین مسافت طی شود .

پیشرفت تکنیکی در ساختمان های عمومی

با وجود اینکه تغییرات و پیشرفتهای تکنیکی وسیعی در زمینه صنعتی به چشم می خورد ولی در زمینه ساختمانی این مساله مشهود نبود  بناها در قرن ۱۹ همانطور که در قرن ۱۸ و قرون وسطی ساخته می شد به چشم می خورد و با توجه به عقاید متخصصین بهداشت و اصلاح طلبان اجتماعی وضع خانه های مسکونی بخاطر احتیاجات روز افزون زمان و عجله ای که در ساختن آنها بکار می رفت روز به روز بدتر می شد .

به همین دلیل روشن گرایانی درقرن ۱۹ عقاید خود را اعلام کردند که توجه خود را به استفاده از تکنیک معطوف می کردند بدون آنکه اهمیت فرهنگی گذشته را در نظر بگیرند و معماران مشهور ، وقت خود را صرف  اختراعات بی اهمیت می کردند مثلا بوفراند ماشین مخلوط کردن آهک را تکمیل می کند و یا پات وسیله ای برای کاهش خطر آتش سوزی اختراع می کند .

در این زمان بود که در پنجره ها ، شیشه ها ، جای کاغذ را میگیرد ( در اواخر قرن ۱۸ در فرانسه هنوز مراکزی برای ساخت کاغذ روغنی برای پوشش پنجره ها وجود داشت) و یا در این زمان بود که در سقف ها، نهال جانشین سنگ و پوشال شد و از آهن و چدن به مقدار زیاد برای ساخت در و پنجره و نرده و حتی استخوان بندی ساختمان استفاده شد .

نئوکلاسیسم

( از سال ۱۷۶۰-۱۸۶۰ یعنی یک قرن را که از نظر تاریخ اقتصادی ، دوره انقلاب صنعتی است دوره نئوکلاسیستم تعریف کرده اند )

واژه کلاسیسم شامل مجموعه ای از عناصر  و اموری است که با تکنیک ساختمان به نحوی ارتباط پیدا می کند . در این زمان جدایی طرح معماری از اجرای آن آغاز می شود و ارتباط بین دو عنصر اقتصادو هنر الزامی می شود .

معماران که تماس خود را با احتیاجات اجتماع از دست داده اند به دنیایی از فرمهای آبستره و انتزاعی  پناه می برند  که حاصل این امر شکای است . بین ( علم و تکنیک ) و یا بین ( معماری و اجرا )

روحیه روشنگری در حیطه سبک رنسانس در این دوره باعث تطلیق مدلهای باستانی ( یونان و روم ) با فرم می شود . بدینگونه که میان عناصر معماریباستان  و عناصر ساختمانی( مثل ستونها ، تیرهای حمال ، قرنیز و … ) تشابهی به وجود می آید و پیشرفت مطالعات باستانشناسی دیگر افسانه هایی از یک عصر طلایی را بازگو نمی کند بلکه دوره ای تاریخی که با روشهای علمی مورد مطالعه قرار می گیرد را معرفی می کند که همین امر باعث می شود که به آثار باستانی به چشم یکی از دوره های تاریخی نگریسته شود و به ارزش آن به چشم شک و تردید بسنده کرد .

به همین  جهت پیشرفت تکنیک این اجازه را به ما می دهد که در باره عناصر ساختمانی و عملکرد آن به استدلال بپردازیم مثلا وجود یک ستون وقتی موجه می شود ( که جدا ومجزا از سایر عناصر قرار گرفته باشد به طور مثال به عقیده فرزیر ) ( قرنیزهای داخل کلیسا بی معنی است زیرا که قرنیزها باید با ناودانهای شیروانی مطابقت کنند ) و عقیده دارد که هر وحشی با شعوری متوجه این اشتباه می شود . بدینگونه سیستم معماری موروثی در موقعیتی قرار می گیرد که دیگر نمی تواند درمقابل این گونه انتقادات استقامت کند  به همین دلیل انگیزه و دلایل تداوم فرمها و قواعد کلاسیم را اینطور می توان خلاصه کرد :

۱-این انگیزه را باید در همان قوانین زیبایی جستجو کرد که چون اصل قانونی ، در هنر عمل می کند .

این نظریه توسط اعضا متعصب آکادمی  که نگران استقلال فرهنگی هنری بودند اعلام شد آنها در کارهای خود از آثار باستانی تقلید می کردند .

۲- هنر باید نشان دهنده صفات پسندیده باشدو استفاده از فرمهای  ممکن ، شکوه تاریخ یونان و روم را در خاطره ها زنده می کند .

این نظریه مورد حمایت نسل درگیر با انقلاب کبیر فرانسه و هنرمندانی که به هنر مانند حرفه ای سیاسی می نگریستند قرار گرفت .

۲-دلیل ساده تر یعنی صرفا مد روز و عادت چشم است . این نظریه در مدارس مهندسی تدریس می شد و در عمل نیز توسط طراحان به مرحله اجرا در آمد و تعداد زیادی از مهندسانی که توجه چندانی به مسائل هنری نداشتند به آنها پیوستند.

نئوکلاسیستم ایدئولوژیک

دو گروه اول که از اقلیتی آگاه و مبارز تشکیل شده اند به مکتب نئوکلاسیک ارزش فرهنگی می دهند و به همین جهت مکتب آنها نئوکلاسیسم  ایدئولوژیک نام گرفت .

نئوکلاسیسم تجربی

گروه سوم  که نئوکلاسیستم را فقط یک قرارداد می دانند بدون آنکه معنی خاصی داشته باشد و حل مسائل فرمها را با روش تحلیلی بگونه ای که فرهنگ تکنیکی زمان ایجاب می کند در جهت  حل مسائل ساختمانی بکار می بردند ( طول عمر کلاسیسم ایدئولوژیک کوتاه بود ) یکی از دلایلی که تجربیات آنها دنبال نشد این بود که ( مانند سایر مباحث  فلسفی و سیاسی طول عمر کوتاهی داشتند ) و خیلی زود جای خود را به عقاید تازه دادند ( مثلا در همان حین که بوله گذشته را بر طبق ایده آلهای غیر مذهی و پیشرفته  فلسفی تعبیر می کند شاتوبریان مکتب گوتیک را با در نظر گرفتن تمایلات نئوکلاسیسم تفسیر می کند .

دلیل دوم اینکه ذوق و سلیقه کلاسیک اگر چه بروی توافقی قراردادی مستقر است ولی توانسته نفوذ خود را تا به امروز حفظ کند( مثلا روشهای محاسباتی سازه ساختمان مهندسین را به قرینه سازی که از مشخصات نئوکلاسیسم است هدایت می کند .

به طور کلی ( هدف معماری ) استفاده جمعی و فردی ، حفظ منافع و تامین رفاه خانواده و اجتماع است  و راه رسیدن به آن با در نظر گرفتن آسایش و صرفه اقتصادی حاصل می شود .

آسایش  این است که بنا محکم ، بهداشتی و راحت باشد و صرفه اقتصادی در آن است که فرم تا حد ممکن ساده با قاعده و قرینه باشد .

بدیهی است که مکتب ها جوهر وجود معماری را تشکیل نمی دهند و با دادن تزئینات زیبا و یا پیچیده چیزی جز یک نوع تمایز نمی تواند باشد( البته زیبایی جزء‌هماهنگ و زینت واقعی عناصر ساختمان است )

نظریه دوراند

دوراند عقیده دارد که تنظیم به معنی ترکیب عناصر معین است و آنرا شامل سه مرحله می داند :

۱-توضیح عناصر

۲-ارتباط عناصر

۳-انواع ساختمان

همچنین فرمها را نیز بر سه نوع می داند :

۱-فرمهایی که زاییده استفاده ایست که شیئی به منظور آن ساخته می شود ( یعنی اصل فایده گرایی )

۲-فرمهایی که چشم ، استفاده از آن را لازم دانسته ( فرمهایی که از بناهای قدیمی تقلید شده)

۳-فرمهای ساده ( درک آنها موجب می شود مورد توجه قرار گیرند)

به طور خلاصه معتقد است که طراحان باید از فرمهای کلاسیک استفاده کنند بدون آنکه زیاد مجذوب آنها شوند .

ظریف کاری در نئوکلاسیک

( در سبک نئوکلاسیک استفاده از ظریف کاری به خاطر حل مسائل ترکیبی مربوط به کمپوزیسیون نیست بلکه برای ایجاد تنوع است تا بتواند مسائل ساختمان را از یکدیگر مجزا کرده و آنها را آسانتر حل کند .

تاثیر انقلابات صنعتی در نحوه توزیع جمعیت

در نیمه  اول قرن ۱۸ ، انگلستان کشوری کاملا کشاورزی بود و حتی کارگاههای صنعتی هم در روستاها قرار داشتند . تا زمانیکه ذوب سنگ آهن  با ذغال چوب انجام می گرفت کوره ها در مجاورت جنگلها ساخته می شد وهمینطور پایه صنعت نساجی هم بروی کارگاههای خانگی قرار داشت و دهقانان و خانواده هایشان محصولات مزرعه خود را به نخ و سپس به پارچه تبدیل می کردند . ابزار کار آنها وسایل  دستی و ابتدایی بود که یا متعلق به خودشان بود و یا از صاحبکار اجاره می کردند .

اینها همگی در نحوه عملکرد و زندگی مردم روستا و شهرها و همچنین تاثیر گذاری آن بر معماری مسکونی و همچنین تاثیر منی آن برطبیعت دخیل بودند. تا زمانیکه برای تامین سوخت مورد نیاز برای ذوب سنگ آهن ازچوب و زغال چوب استفاده می شد بی تردید احتیاج به جنگلها و منابع طبیعی زیادی بود تا بتواند چرخ اقتصاد را بچرخاند که این عمل در دراز مدت تبدیل به نابودی جنگلها و منابع طبیعی می شد . در ظاهر انسانها با تاثیر منفی و مخرب خود بر این منابع طبیعی راه را برای ساده کردن زندگی و تامین نیازهای خود برطرف می کردند . غافل از آنکه این روند  چه تاثیرات منفی و مخربی در آینده مردم و این کره خاکی می توانست بر جای بگذارد .

به هر حال این روند همچنان ادامه یافت و هر روز به پیشرفت این تخریب عملکردی منابع طبیعی افزوده شد . هر اعمالی که برای کنترل نابودی صورت  می گرفت خود به نوعی دیگر مضرات و معایب دیگری می آفرید.

به طور مثال از زمانیکه ذغال سنگ جایگزین زغال چوب برای ذوب آهن شدو بشر نیز پیشرفتهایی در این زمینه بدست آورد عرصه برای ورود محصولات جدید و کارایی بهتر و بیشتر هموار شد .

مثلا ( آرک رایت ) موفق شد که دوکی با استفاده از نیروی آب بسازدو ( کارت رایت) نیز به همین شیوه ماشین پارچه بافی را اختراع کرد . سپس این کارگاهها برای دوام خود نیاز زیادی به قدرت آب و انرژی این عنصر حیاتی داشتند . کارگاهها به  ناچار در مجاورت آبهای جاری تمرکز می یافتند تا با انرژی  حاصله چرخها را به حرکت در آورند. پس تا دیروز که چوب جنگل به عنوان منبع سوخت استفاده می شد و به تدریج به تخریب آن منجر شد . اکنون در کنار رودها و رودخانه ها که اولین  تمدن بشری از آنجا شکل گرفته بود به پر ازدحام ترین مناطق  نه صرفا ازلحاظ مسکونی بلکه از لحاظ صنعتی تبدیل شده بود و این با گذشت زمان عوامل تخریبی خود را بر طبیعت نشان می دهد.

به طور مثال با ازدیاد جمعیت و عبور و مرور و افزایش تولید کارگاهها و مهاجرت ، روستاییان به این مراکز آلوده شدن آب یکی از بزرگترین  مشکلاتی بود که بر مردم کره خاکی و بالاخص جوامع در حال پیشرفت می افزود .

تا اینکه ماشین بخار توسط وات اختراع شد و به تدریح این نیرو  جای آب را گرفت و تمرکز کارگاهها را در هر جا حتی دور از رودخانه ها هم ممکن می ساخت .

مورد دیگری که به آن می توان اشاره کرد احداث کانالهایی برای حمل و نقل سریع و راحت و ارزانتر بود که در نتیجه ، محل تمرکز صنایع جدید ، مرکز اجتماع و زندگی مردم شد که به سرعت در حال توسعه پیشرفت بود . استقرار مراکز صنعتی در کنار شهرهای موجود باعث ازدیاد بی تناسب جمعیت شد که به موازات آن مشکلات شهری را به وجود آورد.

 طی آماری که در سال ۱۸۳۰ از جمعیت شهری کشور انگلستان گرفته شد تعداد شهرنشینان تقریبا با مردم روستا مساوی بود . در حالیکه با شروع انقلاب صنعتی فقط یک پنجم جمعیت انگلیس در شهرها و چهار پنجم بقیه  در مزارع و روستاها زندگی می کردند و با گذشت زمان جمعیت شهری مردم انگلستان به بیش از چهار پنجم رسید .

تاثیر انقلاب صنعتی بر سلامت مردم

با پیشرفت تکنیک ، مردم چه بیشتر در شهرها متمرکز شدند زندگی آنها اگر چه کوچکترین آشنایی با هم نداشتند ولی به هم بستگی پیدا می کردند. یکی از این موارد سلامتی و صحت یک شهرنشین بود که دیگر امری مربوط به خود او نبود زیرا در اثر تماس زیاد مردم با یکدیگر در جوامع شهری امکان سرایت بیماری به دیگران بیش از پیش بارز می شد .  در همین زمان بود که همزیستی مردم شهرهای صنعتی مورد توجه قرار گرفت . دیگر وسایل موجود در شهرهای قدیمی برای برآورد احتیاجات مردم کافی نبوده و وسایل و امکانات جدیدی می طلبید معمولا خانه هایی که ساخته می شدند یک طبقه بوده و استحکام آنها تا موقع فروش تضمین می شد و این خانه ها نه از لحاظ استحکام و نه بهداشت و سلامتی و نه نورگیری مناسب و تهویه مطلوب استاندارد نبودند . تمام این عوامل در بهداشت و سلامتی ساکنین این منازل تاثیر نامطلوب داشت که این تاثیرات تا به امروز کم و بیش مشهود است .

مسلما در مکانی که استاندارد نباشد تاثیرات منفی بر روح و روان فرد گذاشته و این فرد  عنوان عضوی از جامعه وارد اجتماع می شود و تاثیرات منفی گرفته شده را به آن انتقال می دهد ، همچنین این روند رابطه معکوس نیز دارد چون در اجتماع شلوغ و پر ازدحام نیز  با تمام مشکلات موجود و تاثیراتش بر فرد در پایان وقت کاری ، این روند دوباره تکرار می شود و این بار از جامعه به خانه سرایت می کند .

تراکم شدید ساختمانها و به وجود آمدن حلقه هایی از بنا به دور مرکز قدیمی شهر و کمبود فضای سبز از مواردی است  که در شهرهای صنعتی موجود بود . البته لازم به ذکر است که در آن زمان مردم نیز توجهی نسبت به این مساله نداشتند و تنها نتایج قابل لمس آن یعنی ناسالمی روحی و جسمی ، تراکم جمعیت و زشتی مکان ها مشهود بود یکی از معضلات بزرگ شهری فاضلاب آن بود که اگر چاره ای برای آین اندیشه نمی شد  مایه گرفتاری و خطرات بسیاری  می شد .

انواع بیماریها از طریق همین فاضلاب خانگی یا صنعتی در کل شهر گریبانگیر مردم شد اتفاقی که در شهر بزرگ و پرازدحام لندن افتاد. اگر چه این بیماریها از مناطق فقیر نشین و پر جمعیت شروع می گیرد ولی دامن محله های اعیان نشین را نیز به دلیل تماسهای موجود می گیرد .

معضل دیگر در این شهرهای صنعتی رفت و آمد وسایل حمل و نقل بود که این  جمعیت عظیم را با تمام احتیاجاتش بتواند جابجا کند پس به یک دیسیپلین واحد در تمام محیط صنعتی احتیاج بود . احداث خط آهن این مشکل را حل کرد و سپس به دیگر شهرهای بزرگ جهان راه پیدا کرد . هر چند در ظاهر وسایل آرامش مردم را سبب شد ولی در باطن این طبیعت بود که از آن زخم می خورد .

دوباره تخریب جنگلها برای احداث ایستگاهها و ریلهای قطر ، کندن زمینها و تخلیه روستاها آغاز شدو روستائیان به ناچار مهاحرت به  حومه شهرها را آغاز کردند  و تشکیل حلبی آبادها روز به روز بیشتر و بیشتر می شد .

خانه هایی که فاقد فاضلابهای عمومی بودند و مستقیما روی زمین بدون کف سازی ساخته می شدند خیابانهای فقیرانه که با مخلوطی از نخاله های باقیمانده از خانه ها و آب ساخته می شد آب در خانه ها بدون مانعی به زیر خانه نفوذ می کرد و با محتوای چاه خانه مخلوط میشد و با تعفنی شدید دوباره به خانه راه پیدا می کرد .

پس بنا بر آنچه که گفته شد اجتماع و جامعه شهری نیاز به یک شهرسازی نوین داشت تا بتواند از معضلات موجود بکاهد و با ازدیاد روز افزون جمعیت مخصوصا در شهرها بتواند نمایی بهتر و مطلوب تر از آن نمایش دهد .

سال ۱۸۳۰ که نقطه شروع رفورمهای اجتماعی و شهرهسازی بود مقارن با زمان موفقیت جنبش گوتیک در معماری نیز شد.

جنبس نئوگوتیک

( امکان تقلید از فرم گوتیک بجای سبک کلاسیک از اواسط قرن ۱۸ آغاز می شود) و مظاهر این جنبش که در  حاشیه نئوکلاسیسم همراه آن بود صفت قراردادی نئوکلاسیسم را نمایان کرد .

نتیجه اختلاف موجود ین این دو مکتب فرهنگ معماری بود

گوتیک بحای جنبش قلبی یاموروثی نمی نشیند بلکه هر دو آنها را در کنار هم قرار می دهد و صحنه تاریخ هنر را مملو از فرضیه های مربوط به سبکهای مختلف می کند .

این رفورمها زمانی آغاز می شود که مشکلات بیشماری  که در اثر انقلاب صنعتی به وجود آمده بود را به صورت مشخص نمایان می سازد دیگر پیروی ازقواعدگذشته ناممکن بود و در معماری نیز پیروی از کلاسیک به علت عدم هماهنگی با احتیاجات زمان غیر ممکن شد.

لذا سبک گوتیک که حاصل تنوع طلبی بود و جنبه ادبی داشت خود را نمایان می ساخت . سبک قرون وسطی که با روحیه رمانتیک مزین شده بود دیگر به عنوان سیستم تازه ای مورد توجه قرار نمی گرفت بلکه به دلیل اینکه در آنها منطق تحت تسلط احساس واقع شده بود مورد تحسین واقع می شد به همین دلیل ( گوتیک در این زمان به صورت توده ای در هم از برجهای کوچک ، برجهای مخروطی بلند و گنبدهای تاریک و دهانه های مورب که در آن شیشه های رنگی بکار می رفت در آمد . به گفته دبرت ( سبک گوتیک به عنوان پدیده هایی از تخیل بسیار قوی که چون خوابی به نظر می ایند تحقق می یابد .

با این اوصاف جنبس گوتیک به سرعت در هنرهای دیگر همچون نقاش ، صحنه های تاتر ، صنعت چاپ و تزئینات داخلی ساختمان رخنه کرد . اما در عمل چون خیلی دور از واقعیت بود برای استفاده در ساختمانهای بامقیاس بزرگ مناسب نبود در حالیکه سبک کلاسیک براحتی با تکنیکهای مهندس هماهنگ می شد.

تجربه هایی که وارد شدن سبک گوتیک را در ساختمان ممکن ساخت تعمیرات ساختمانهای قرون وسطی بود که در زمان ناپلئون آغاز شد.

که در همان زمان اعتراضات نویسندگان را به منظور نگهداری ترمیم بناهای قرون وسطی برانگیخت.

مکتب گوتیک آرام آرام نفوذ خود را در کلیساها و اماکن مسکونی  و … بروز می دهد و به شهرهای دیگر اروپا وارد می شود در آلمان ، انگلستان ،  و سپس در فرانسه باوجود مقاومت آکادمی ، بناهای زیادی با این سبک ساخته شدند و گاهی یک مقام صالح مذهبی استفاده از سبک گوتیک را رسما دسور می داد.

شکوه و عظمت بناهای سبک گوتیگ در کلیساها می توانست حقارت انسان را در مقابل عظمت که نمادی از عظمت الهی بود نشان دهد که این بنای عظیم با وجود قفسهای بلند که روی ستونهای طویلی قرار می گرفت و با وجود  تزئینات اغراق آمیز داخلی و شمعدانهای گرانقیمت  مجسمه ها و حتی پرده های گوتیک بیش از پیش عظمت خود را به بیننده القا می کرد .

موجی از اعتراضات در استفاده  اغراق آمیز از این سبک به وجود آمد که نمونه آن آگاهی فرانسه در سال ۱۸۴۶ بود که طی بیانیه ای تقلید از سبکهای قدیمی را غلط می پنداشت . اگر چه آکادمی با استفاده اتفاقی و از روی تنوع سبک گوتیک در یک کلیسا و یا  قصر مخالفتی نداشت اما معتقد بود که این کوشش برای بازگشت  به سبک گذشته کاملا بیهوده بوده زیرا که در آن هیچ دلیل منطقی وجود ندارد و اعتقادات قبلی مسیحی نیز نمی تواند جای کمبود هنری آنرا پر کند.

 این بحثها باعث به وجود آمدن تغییرات بسیاری در فرهنگ معماری اروپا شد . ادامه فرمهای کلاسیک به صورت قبلی قابل قبول نبود و از طرفی سبک جدیدی که از سبکهای قرون وسطایی الهام گرفته بود نمی توانست با تکنیک جدید خود را هماهنگ سازد. لذا فاصله بین معماران و مهندسان روز به روز بیشتر می شد تا زمانیکه یک سبک  مورد تقلید قرار می گرفت تنها استفاده  از فرمها کافی بود ولی وقتی سبکها متعدد شدند در چگونگی ترکیب انها با یکدیگر دچار یک نوع تردید میشوند و به تدریج این سبک به صورت پوشش تزئینی در می آمد .

طرح هوسمان ( پاریس )

بین سالهای ۱۸۳۰ تا ۱۸۵۰ معماران مشغول بحث  و مشاجره در باره برتری و انتخاب یکی از سبکهای گوتیک یا کلاسیک بودند صنعت و محصولات صنعتی در این پیشرفت هیچ سهمی نداشتند پیشرفتهای حاصله مرهون زحمات تکنسینها و متخصصین بهداشت بود که به دنبال راهی برای بهتر کردن وضع شهرهای صنعتی بودند .

وجود موقعیتهای مناسب مانند رشد و پیشرفت تجربیات شهرسازی ، سطح  بالای معلومات تکنیکی مهندسان و انعکاس فرهنگی وقایعی که در پاریس اتفاق می افتاد و همچنین استعداد شخصی بارون هوسمان ( فرماندار و مسئول طرح برنامه ها) زمینه را برای تغییر و تحول شهر پاریس مساعد کرد.

هوسمان در ابتدا گروهی از بهترین مهندسان را در راس تشکیلات خود قرار دادو سپس ساخت محله های جدید در حومه شهر و کشیدن خیابانهای تازه در محله های قدیمی و تجدید بناهای مسکونی رادر لوحه کار خود قرار داد وی با خراب کردن و قطعه قطعه کردن بسیاری از محله های قدیمی هسته قرون وسطایی شهر را بریده و بروی آن خیابانهای وسیع و مستقیم با سیستم ارتباطی راه آهن به وجود  آورد که ایجاد ساختمان در طول آن تحت نظم و قواعدی دقیقتر از گذشته انجام گرفت .

در مرحله  بعد باغها و پارکهای عمومی به عنوان فضای سبز شهر به پروژه اضافه نمود . هوسمان بجای تخریب جنگل به اصلاح آن پرداخت مثلا جنگل بولونی را به علت موقعیت خاص و نزدیکش به خیابان شانزلیزه  به پارک گردشگاهی مردم در آورد .

مرحله آخر از کارهای هوسمان نوسازی تاسیسات آب و فاضلاب شهری ، جمع آوری زباله های حاصله توسط دستگاههای مخصوص و انتقال آن به مناطق دورتر افزایش حجم آب مصرفی در سیستم لوله کشی ، سه برابر شدن شبکه روشنایی و سازماندهی سرویس حمل و نقل بود.

پروژه هوسمان نقطه عطفی در تغییر و تحول شهرهای بزرگ بود  و تنها فعالیت مثبتی بود که در آن زمان برای بهتر کردن جهره سیاه شهرها انجام گرفت . ازدیاد جمعیت از یک سو و افزایش کارگاهها و کارخانجات متعدد درحومه شهرها از سوی دیگر چهره طبیعی شهری را ویران کرده بود و این  مشکل تنها مختص به پاریس نبود . لندن نیز پیش از این به شکلی شدیدتر با این مشکل مواجه شده بود ایجاد فضاهای سبز درطرح هوسمان به نوعی بازگشت انسان به طبیعت بود گویی انسان نمی تواند از آن فاصله بگیرد و  نیازی معنوی با آن دارد با وجود ساختمانهای موجود و تردد خودروها ازدحام جمعیت که تماما حاصل دست بشر است وجود این نعمت های الهی بیش از پیش خود را پررنگ می کنند هر چند به طور کامل نتوانست با طبیعت دوستی کند ولی اولین جرقه های پیوند با طبیعت را می توان از طرح هوسمان دانست .

البته طرح هوسمان نقاط ضعفی هم داشت

نخست اینکه به دلیل حواشی متعدد در کنار فضاها هر گونه تغییر و انعطاف و اصلاح را درآینده از آن می گرفت مثلا پاریس که در قرن ۱۹ مدرنترین شهر جهان محسوب می شد در قرن ۲۱ مشکل ترین شهر از لحاظ طرح توسعه بود.

دوم اینکه هوسمان تنها جنبه های استاتیکی شهر را مورد توجه داشت و توجهی به جنبه های دینامیکی آن  نداست. او گمان می کرد طبق اصول هندسی و قرینه سازی و تناسب می توان به شرایط مطلوب دست یافت .

اکلکتیزم و رسیونالیسم

نقش معماران در طراحی پاریس به دادن فرم زیبا و خوش آیند خلاصه می شد بدون آنکه از  مرز بحثهای مشخص در سبکها خارج شود اما از طرفی تجربیات وسیعی از کارهای هوسمان نتیجه شد و ابهامات را در زمینه فرهنگی از بین برد ولی به بحرانهای فرهنگ آکادمیک دامن زد . مجادله بین نئوکلاسیسم و نئوگوتیک که در سال ۱۸۴۶ به اوج خود رسیده بود منجر به پیروزی هیچکدام نشد و معماران نیز نه تنها از سبک کلاسیک و گوتیک استفاده می کردند بلکه سبکهای دیگر معماری چون رمانسک ، بیزانس ، مصری ، عربی و رنسانس نیز وارد عرصه شد . از این طریق بود که مکتبی به نام اکلکتیزم به وجود آمد مکتبی که هسته  آن در سیر مکتبهای نئوکلاسیک و رمانتیک نهفته بود. شناخت بهتر سبکها و بناهای کشورهای مختلف رواج مکتب اکلکتیزم را تسریع کرد.

اکلکتیزم از نظر فلاسفه منتج از برخورد سبکهای مختلف است.

ولی در عمل استفاده از آن به نحو  نامطلوبی صورت می گیرد طوریکه جمعی از نویسندگان و روشنفکران از بدو شروع با آن مخالفت کردند طوریکه گوتیر می گوید :

اگر قرار است فلسفه اکلکتیزم  درست باشد من هم بی میل نیستم دزدی کنم که این خود فلسفه اکلکتیک است .

ولی اکثر پیروان مکتب اکلکتیزم با احیا مجدد مدلهای گذشته مخالف بودند و اعتقادداشتند که باید آزادانه از آنها استفاده شود مثلا هیترف رنگهای متنوع بناهای قدیمی را بکار گرفته و اولین بنای رنگی را در پاریس احداث کرد ولی عده ای به شدت از آن انتقاد می کردند. به هر حال این تناقضات باعث از همگسستگی فرهنگ زمان شد فرهنگی که پیوند خود را با گذشته از دست داده بود و پیش به سوی تجربیات تازه و ناشناخته می رفت .

رسیونالیست

عده ای که از تناقضات موجود در اکلکتیزم ناراضی بودند را گویند .بر این عقیده اندکه باید عمق مطلب را ورای ظاهر فرمال جستجو کرد و انتخاب باید مستدل به حقایق خارجی باشد و با دلایل عقلانی هماهنگی داشته باشد .

ولی شباهت ریسونالیست های آن زمان با معماران جدید تنها در بحث شفاهی خلاصه می شد چون در مرحله طرح قادر نبودند خود را از اکلکتیزم نجات دهند. و بدون توسل به سبکهای کلاسیک یا قرون وسطایی فرمهای قابل اجرا ابداع کنند .

تاثیر گوتیک و کلاسیک را در این بنا می بینیم .

صنعت و طبیعت

پیشرفتهای مهندسی در نیمه دوم قرن ۱۹ توسط نمایشگاههای جهانی نشان داده می شد این نمایشگاهها رابطه مستقیمی را بین تولید کنندگان ، تجار و مصرف کننده به وجود می آوردند به همین  جهت نیاز به نمایشگاه هر روز بیشتر از دیروز خود را نمایان می ساخت. لذا برای معرفی کالاهای صنعتی و کشاورزی و تامین خواسته ها تولید کننده و مصرف کننده مکانی بایستی تعبیه می شد اصولا چون نمایشگاه فضای زیادی را می طلبید پس به خودی خود ساخت این مکان هزینه بالایی را می طلبید مخصوصا اگر در هر شهر صنعتی حداقل یک نمایشگاه احداث می شد. با تحربه سبک گوتیک که بجا  مانده بودنمی شد چنین مکان عظیمی را ساخت و هزینه حاصله را چند برابر کرد پس نیاز به معماری خاصی بود که هم هزینه ها را کاهش دهد و هم بتواند  مکان مناسبی از لحاظ امنیت برای بازدید کننده و ارتباط بین طرفین معامله را داشته اشد .

پاکستن کسی بود که توانست این خواسته ها را برآورد سازد وی که تجارت تکنیکی زیادی در ساختن گلخانه های متعدد داشت از این شیوه برای طراحی نمایشگاه استفاده کرد . پروژه ای با صرفه با اجزاء‌پیش ساخته ، هم ازلحاظ  هزینه و هم از لحاظ زمان ولی ستونهای این بنا را به صورت استوانه های عمودی  ازجنس چدن انتخاب کرد که جدای از عمل سازه ، به عنوان ناودان هدایت آب باران را نیز به فاصلاب اصلی بر عهده داشت. مساله فشار  وارد بر شیشه های سقف را نیز با تبدیل آن به سطوح مایل برطرف ساخت کف بنا را بلندتر از سطخ زمین در نظر گرفت تا از قسمت زیر آن به عنوان تهویه و وسایل مورد نیاز برای نمایشگاه استفاده شود.

قصر کریستال نام این بنا بود که مورد تحسین همگان  قرار گرفت بنای عظیم و با شکوه که قسمت اعظم آنرا فقط شیشه فرا گرفته بود و بر طبق قواعدی بر خلاف آنچه که در گذشته دیده می شد ساخته شده بود . اهمیت قصر کریستال تنها در حل مسائل تکنیکی و یا در تازگی  استفاده از فن پیش ساختگی نبود . مساله مهم ایجاد رابطه  تازه ای که بین وسایل تکنیکی  و هدفهایی که این بنا  می بایست نمایشگر آنها باشد بود.

این نوع ترکیب  یعنی تکرار یک عنصر ساده ، بی شباهت به مدلهای نئوگلاسیک نیست اما تناسب ابعاد بگونه ای است که به  بیننده احساس فضایی بر انتها می دهد و وی را به سمت انتهای سالن  هدایت می کند که از تمام نمایشگاه دیدن کنند . کم کم در خود نمایشگاهها نیز ابداعات و اختراعات جدید در زمینه ساختمانی دیده شد از جمله ماشینهای ساحتمانی ، تیرهای چوبی فشرده شده با هوا برای پی ، ورقهای موج دار برای پوشاندن سقف ، تاسیسات حرارتی و جریان آب و بخار و .. همه حاکی از آن بود که انسان قدمهایی به سوی پیشرفت  در زمینه های مختلف ساختمانی گذاشته و می خواهد آن معضلات پیشین را به گونه ای حل کند .

البته قصر کریستال منتقدانی نیز داشت مثل کمپ فن  که معتقد بود این بنا تنها  یک مونومنتال است بنای  عظیم که بخاطر حجم و شکل خاص خود از سایر بناها متمایز بوده و به مناسبت موضوع بخصوصی ساخته شده .

بنای دیگری که حاصل تاثیر صفت و تکنیک در طراحی و ساخت آن بود. برج ایفل بود این بنا از دو قسمت تشکیل شده بود که قسمت اول آن گالری ماشین بود که در همان سال برچیده شد ولی قسمت دوم آن یعنی برج ۳۰۰ متری ایفل همچنان پابرجاست و تبدیل به نمادی از شهر پاریس شده طرح  آن ایفل  که سعی داشت از فلز به عنوان مصالح این بنا استفاده کند چون در آن زمان آهن نقش کلیدی در سخت بناهای مرتفع ایفا میکرد و آهن فلزی بود که جزو مصالح خوب جایگزین شده بجای سنگ و چوب بود و با ساخت بنایی از فلزی می توانستند تاثیر علم و صنعت را در معماری روز آن زمان نشان دهند .

با شروع پروژه گروهی از نویسندگان و هنرمندان اعتراض خود را نسبت به ساخت این پل اهنی ابزار  کردند و آنرا ( هیولای بی مصرف )  قلمداد کردند که زایده هدفهای کاسبکارانه تولیدات ماشینی است ولی هنگامی که در آوریل ۱۸۸۹ ساختمان برج به اتمام رسید به تدریج نظرها به نفع آن تغییر کرد و آنرا بنای با شکوهی که در مقابل آن باید سر تعظیم فرود آورد خواندند .

با پیشرفت  تکنولوژی ساختمان و دو نمونه با ارزش که به آن اشاره شد هنوز مجادلاتی در اختلاف سبکهای قرون وسطی علاوه بر سبکهای باستانی و رنسانس وجود داشت اما در حقیقت اختلاف بر سر تدریس تکنیک و رابطه آن با فرمهای هنری بود آرشیتکت مجبور بود پروژه هایی طرح کند که بهترینش ارتباط دوری با احتیاجات زمان داشت به طوریکه فلوبرت در کتاب فرهنگ عقاید معاصر در تعریف آرشیتکت چنین می نویسد: آرشیتکت ها همگی احمقند و پله ها را همیشه فراموش می کنند .

به همین دلیل سعی شد که به فرهنگ علمی و تکنیکی توجه زیاد شود و از آنجا که معماران نمی توانستند قبول کنند که هنرمندان کوچکی هستند ناکزیر نقش خود را درکار ساختمان مشخص کردند و برای اینکه بتوانند با مهندسین ساختمان همکاری کنند معلومات علمی خود را بالا بردند.

تاسیس آکادمیهای معماری که به تدریس علمی ساختمان می پرداخت بدون شک باعث تحکیم موقعیت معماران شد اما از طرفی این عمل آنها را از زمره هنرمندان آزاد خارج می کرد.

و تبدیل به گروه متخصص حرفه ای می کرد که برخورد بین فرهنگ آکادمیک و واقعیات اجرایی را شکل می داد . در این برنامه از سبکها به عنوان وسیله ای فرعی صحبت شد که هیچکدام بر دیگری مزیتی نداشت و اکلکتیزم دیگری به عنوان یک سبک بر ثبات تعریف شد که هدفش آن بودکه آگاهانه خود را از قید مقررات رها ساخته و به مطالعه مسائل بپردازد .

ثمره شهرهای صنعتی

چهره جدید شهرهای صنعتی بسیاری از نظرها را به خود جلب کرد شهری با وجود کارخانه های تازه و دود حاصل از آنها و  سیاهی و آلودگی هوا چهره آن را زشت و غمگین کرد شهری از ماشینها و دودکشهای بلند رودخانه ای از  لجن بد بود که به رنگ بنفش در آمده بود و در کنار آن تعداد زیادی بنا ساخته شده زندگی ماشینی طوری که در آن همه در یک ساعت به خانه باز می گشتندو در ساعت مشخص به سر کار  . مردمی که برای آنها همه روزها یکسان و سال گذشته با سال آینده توفیری نداشت . زندان در این شرایط می توانست بیمارستان باشد و بیمارستان زندان و شهرداری هر دور آنها چون از لحاظ معماری هیچ تفاوتی با هم نداشتند .

آنچه که از انقلاب  صنعتی حاصل نشد احساسی بود که از هدف عالی انسان سرچشمه گرفته باشد . انقلابی که نه به سوی بد و نه به سوی خوب حرکت داشت .

برخورد هنر با انقلاب صنعتی

نقاشی رمانتیک و بخصوص نقاشی از طبیعت چیزی جز فرار از درهم ریختگی و زشتی شهرهای صنعتی نبود وفاداری و عشق به طبیعت از مداری بود که هنرمندان را بیش از پیش به طبیعت می کشاندو آن را به صورت ایده آل تعریف می کرد طبیعت بکری که هنوز بشر صنعتش به آن دست نیافتند با خلق یک اثر هنری مثلا در نقاشی با حرارت زیاد به جانب طبیعت می روندو با نقاشی از درختان ،‌دریاها و ابرها و صخره ها آرامش را به روح  مرده و افسرده انسان صنعتی بازمی گردانند و پیوند ناگسستنی انسان و طبیعت در احساسات هنرمند آن دوره به شکل نمادین در آثار آنها خلق می شود . البته  در آثار بسیاری از نقاشان  سبک رئالیسم صرفا به زمان گذشته تاکید ندارند و به ادامه زمان حال نیز عقیده دارند و به نوعی از نقاشان سبک  رمانتیک فاصله می گیرند مانند تابلوی معروف دومیه  که تصویر خون آلود انقلاب جمهوریخواه را به تصویر می کشاند دومیه در این اثر مشهور هر چند جنبه کاملا احساسی دارد ولی فقط به اتفاقی که برای ساکنین یک منزل  مسکونی افتاده اشاره نمیکند بلکه تصویری از جریانی که در خیابان افتاده تاکیدمی کند .

امپرسیونیستها

امپرسیونیستها در این زمینه می توان گفت  جلوتر از دیگر هنرمندان سبک های متفاوت بودند . امپرسیونیست مکتبی مناسب برای نقاشی از شهرها بود آنها فضاهای شهری را به خوبی درک می کردند و فضاهای مختلف را با هم مرتبط می ساختند در نتیجه رابطه آنها با عناصر  اطراف خاصیت دینامیکی به خود می گرفت و رابطه جدیدی را با معماری گسترده و همچنین ارتباط با حرکت  مردم خلق می کرد . در این آثار نه تنها جنبه های مثبت بلکه جنبه های منفی نیز نمایان می شد به طور مثال در نشان دادن اجزای کوچک تزئین نماهای ساختمان به نقشهای تاریک و روشن اکتفا می کردند و به این عناصر حالتی غیر مثنوی که در طول زمان دستخوش تغییر می شوند می داد که عملی کاملا صحیح بود .

فلسفه اتوپیست ها

به این نتیجه رسیدیم که افکار  متفرکین قرن ۱۹ نسبت به شهرهای صنعتی با بی اعتمادی و بد بینی کامل استوار بود . آنها عقیده داشتند که فرمهایی که بر پایه منطق استوار است باید جایگزین فرمهای غیر منطقی شود و به این شکل است که به شهر ایده آل خواهیم رسید .

این کوششها اگر چه تصنعی بود و با شکست روبرو شد ولی نقطه شروع تفکراتی بود که بالاخره به شهر ایده آل منجر شد .

یکی از پیشگامان این مکتب رابرت آون است وی با سایر شرکایش کارخانه ابریشم سازی نمونه را طراحی  می کند ولی  در این کارخانه ماشینهای مدرن را جایگزین می کند .

ساعات کار را یکسان کند کارگران باحقوق کافی در خانه های مسکونی سالم در نزدیکتر کارخانه مستقر می شوند کودکستان و مدرسه به مجموعه اضافه می کند .

که در نهایت یک نمونه از همزیستی ایده آل را به وجود می آورد که در آن هم کشاورزی و هم صنعت فعالیت می کند و نوعی استقلال در آن به وجود می آید که محصولاتش برای مردم کافی است .

امکانات رفاهی آنرا بهبود می بخشد طوری که برای گرم کردن و سرد کردن و یا تهویه مطبوع لازم است دو عدد شیر را باز  کنند ولی این پروژه نیز تحت تاثیر موقعیت اقتصادی – اجتماعی محیط چندان موفقیتی بدست نیاورد که نهایتا با شکست روبرو شد ولی همانطور که گفته شد یک مقدمه و موفقیت غیر منتظره برای رسیدن به شهر ایده آل بود .

این پروژه توسط شارل فوریر  ، اتیلن کابت  در سالهای بعد کاملتر و دقیقتر می شود .

ولی در همین دوران با بالا گرفتن عکس العمل های متفاوت نوعی دلسردی همگانی را به وجود می آورد و فاصله زیادی میان نظریه فلسفی اتوپیستی و عمل ساختن آن به وجود می آورد. در همین موقع است که در مسائل ایدئولوژیک نیز اصلاحاتی ایجاد می شود در اثنای این جریانات عدم رضایتی که از فرهنگ قرن ۱۸ در مورد شهرهای معاصر احساس می شود نقطه عطف تازه ای پیدا میکند زیرا که خصوصیات پست محصولات صنعتی خواهی  نخواهی در تمام صحنه زندگی به  چشم می خورد که از آن جمله به اشیایی که همه روزه مورد استفاده عموم بود  می توان اشاره کرد .

جنبش هنرهای کار بسته

جنبشی که برای بهبود فرم اشیایی چون مبلمان ، ابزار ، پارچه ، لباس و … به وجود آمد کلیه بحثهای فرهنگی را شامل می شد  جنبش هنرهای کار بسته بود .

در واقع هنرهای مورد استفاده زندگی روزانه یا هنرهای کاربسته و جدایی آنها از هنرهای عالی تر  یکی از نتایج انقلاب صنعتی و فرهنگی به شمار می رود .

کسانی که خود را  هنرمند می نامند به تدریج فعالیت خود را به کارهایی محدود می کنند که کمتر با زندگی روزمره مردم سر و کار دارد آنچه باقی می ماند اشیائی هستند که به  صورت سری و یا  وسایل مکانیکی به تعداد زیاد ساخته می شوند که از احساس و ذوق  هنری خارج بوده و صرفا بخاطر مساله اقتصادی  و سود جویی آن تولید می شوند این اشیا فاقد هر گونه آمادگی هنری و فرهنگی هستند . بدین ترتیب بین هنر و صنعت یک رابطه یک  جانبه ایجاد می شود .

برای مثال سبک استیل امپراطوری قرن ۱۹ در فرانسه نمونه ای از آن است که دو آرشیتیکت زائوی به نامهای پرسیر و فونتن ابداع کننده آن بودند. در واقع آنها بین هنرمندانی  که خالق مدلهای اصلی بودند و صنعتگران یک ارتباط به وجود آوردند و این ارتباط گروههای مختلف صنعتگران و هنرمندان و متخصصین تزئینات داخلی و همچنین همبستگی بین معماری و تزئینات داخلی را حفظ می کرد .

این کار معایبی نیز داشت و اعتراض منتقدین زیادی بالاخص هنرمندان را به دنبال داشت .

زیرا در گذشته ارزش یک  کار هنری صرفا بخاطر فرم آن نبود بلکه به واسطه طرح  غنی ، دقت اجرا ، مواد قیمتی و ذوق و احساس آن قابل تشخیص بود ولی در این شرایط وجود ماشین و امکانات مکانیکی اشکال اقتصادی ساختن طرح های پیچیده را از میان برداشته و با استفاده از  تنها یک قالب تعداد بیشماری از آن شی با دقت کامل به دست می آمد . بدین ترتیب بود که ارزش و مقام یک  کار هنری مگر در نظر عده ای از هنردوستان و منتقدان و روشنفکران از بین می رفت .

جان راسکین از نقاشانی بود که سعی در بهبود این روابط کرد وی به جنبس اصلاح هنر کار بسته روی آورد . ولی از تاثیر عناصر طبیعی مانند صخره ، درخت  و ابر جدای از جنبه علوم طبیعی و شناخت زیبایی آن با کمک علوم ،‌ساختمان درونی آنها که اساس تاثیرات هنری است مشخص می کند . نقشها او هر چند تحت تاثیر نقاشان رمانتیک است ولی گاه به طور عجیبی به آثار آبستره نزدیک می شود که از عناصر طبیعی ناشی می شوند .

دوباره پیوندی دیگر با طبیعت را شاهد هستیم که انسان با آن برقرار می کند در هر دوره و با پیدایش نگرهاش متفاوت و با تخریب طبیعت و ماشینی شدن زندگی با یک حرکت به عنوان  آغاز کار شاهد تغییر و تحولاتی خواهیم شد که نهایتا پیوند با طبیعت را به ارمعان می آورد این بار جان راسکین این قدم بزرگ را بر می دارد .

معماری مستعمراتی

مهاجرینی که در قرن ۱۷ از اروپا به امریکا آمدند از لحاظ ساختمانی شیوه مناسبی را در آنجا نیافتند در نتیجه از سیستم خانه سازی معمول در کشور خودشان استفاده کردند یعنی دیوار سازی با سنگ و آجر و شیروانیها و در و پنجره های چوبی . با این  تفاوت که استخوان بندی بنا در زیر پوششی از سفال به دلیل نفوذ کمتر گرما و سرما قرار گرفت در این سبک نوعی استحکام و استقرار وجود دارد که در معماری اروپا به دلیل کشمکش سبکهای مختلف موجود نیست .

سبک کلاسیک در امریکا که قبلا برای  عادتهای دولتی و عمومی برگزیده شده بود توسط سیاستمداران وقت به علل سیاسی تائید شد . زیرا در فرانسه نیز کلاسیم سمبل ایدئولوژی جدید جمهوری خواه شناخته شده بود . با این تفاوت که از عناصر و قواعد کلاسیک اقتباس نمی شد بلکه آنچه را که با احتیاجات هماهنگ تر بود انتخاب می کردند.

الهام ازمعماری اروپا

به تدریج وضعیت فرهنگ امریکایی و ارتباط آن با اروپا دگرگون شد . فکر ایجاد ایدئولوژی صحیح ، مستقل و ملی برای معماری امریکا ظهور کرد.

نقشه نیویورک

کمیسیونی که  مامور طرح نقشه نیویورک بود سیستم شطرنجی را برای این شهر انتخاب کرد. به عقیده آنها یک شهر از خانه های مختلف ترکیب شده و وقتی خیابانها با زوایای قائمه یکدیگر را قطع کنند خانه هایی که در آن زمینها ساخته میشوند ارزانتر و راحتتر خواهند بود  . وجود میدانها را  لزومی ندانسته زیرا معتقد بودند  که مردم در خانه زندگی می کنند نه در میدان همچنین باوضع قوانینی احداث بناهایی را که تمام سطح زمین را بپوشاند ممنوع ساختند و آنها را وادار به داشتن حیاط کردند .

واضح است که در امریکا بالاخص در نیویورک  عوامل و مشکلاتی که مدتها گریبانگیر مردم اروپا بود مدت زمان کمتری را سپری کرد چون معماران حاصل تجربه  معماری اروپایی را با سبک و معیار خود هماهنگ ساختند تا به شهری مطابق با فرهنگ و خواسته خود برسند که حاصل آن احداث برجهایی به مراتب عظیم تر و بلندتر از آنچه که در اروپا دیده می شد و خیابانهایی  که با نظم و قاعده خاص به هم وصل و ارتباط پیدا می کردند .کم کم کوهها جای خود را به برجها می دادند و پلهای عظیم ارتباطات را بیش از پیش سریعتر و راحتتر می کرد.

مکتب شیکاگو

در نقطه ای که رودخانه شیکاگو به دریاچه میشیگان می ریزد ارتش امریکا دژی بنا کرد . اطراف این دژ را مهاجرانی  که به امریکا آمده بودند ساکن شدند که بعدها تبدیل به شهر شد این شهر با آداب و سنن امریکایی و با نقشه ای حساب شده و اقتصادی طراحی شد که رد آن زمینهای نزدیک رودخانه را به مربع های منظم تقسیم و سپس شروع به فروش قطعه ها کردند قسمت اعظم شهر از چوب ( مصالح بومی ) ساخته شد که با روش تکنیکی خاصی ( بالون فریم ) تهیه شده بودند.

صفحه های باریک با ابعاد نرمال و با فواصل معین در کنار هم میخکوب می شدند.

در سال ۱۸۷۱ وقتی جمعیت شیکاگو به ۳۰۰۰۰۰ نفر رسید در اثر آتش سوزی این شهر کاملا سوخت .

بعد ها در محل شهر قدیمی مرکز مدرن تجاری ، اداره ها ، فروشگاهها ، هتل های متعدد با سیسمهای جدید ساختمانی احداث شد این مکتب به طور دسته جمعی کسانی که در ایجاد شهر شیکاگو سهیم بودند اطلاق می شود .

اختراعات تکنیکی ایجادساختمانهای  بلند را ممکن ساخت اسکلت فولادی این امکان را به مهندسین می داد که به ارتفاع بنا بیافزایند بدون اینکه به قطر پایه اضافه شود .

آسانسوز گازی که برای اولین بار در نیویورک مورد استفاده قرار  گرفته بود در شیکاگو نوع  پیشرفته تر آن یعنی هیدرولیکی آن نصب شد. امکاناتی چون آسانسور ، تلفن و پست این امکان را به طراحان می داد که هتلها ، فروشگاهها و ادارات بزرگ و مرتفع با موفقیت عمل کنند.

آسمانخراشها یکی از پس از دیگری ساخته شدندو نماد شهر  را به کلی تغییر دادند شیکاگو تنها شهری نبود که با این مساله مواجه بود این جریان همه گیر شده بود و تمام شهرهای بزرگ را شامل می شود . دیگر ارتباط انسان با طبیعت همانند گذشته نبود آسمانخراش بجای کوه و خیابان ها به جای دشت سرسبز نشسته بودند هر چند در گوشه و کنار با احداث پارکها و فضای سبز سعی در جبران این نقصان می شد ولی هیچگاه این شکل جدید معماری نمی توانست آن خلاء‌ و اساس را پر کند.

سولیوان می گوید

معماری هنری نیست که بتوان در به وجود آوردنش موفقیت نسبی کسب کرد بلکه معماری یک تجلی اجتماعی است یعنی ساختمانهای ما در مجموع تصویر مردم ما در اجتماع است .

شروع کار فرانک لوید رایت

رایت معتقد است که  که در ماورای حقایق تاریخی ، طبیعتی وجود دارد که اصل زندگی است و عوامل خارجی آنرا می پوشاند از خصوصیاتی که رایت از آن سخن می گوید حس ابتکار است که با تکیه بر آن معماری آزاد شکل می گیرد. صفت ارکانیک به این  تشکیلات تعلق می گیرد که در آن اجتماع و معماری به یکدیگر وابسته می شوند .طبق این اصل اجتماع ارگانیک از قبول آنچه که از خارج به زندگی تحمیل می شود سرباز می زندو  معماری ارگانیک نیز نمی تواند تسلیم قوانین زیباشناسی شود.

نکات اصلی برنامه ریزی رایت در معماریش

۱-تقلیل دیوار داخلی به نحوی که جریان هوا ، نور و چشم انداز پیوسته شوند

۲-هماهنگ ساختن بنا با محیط خارج

۳-تغییر دادن مفهوم اطاق و خانه از حالت قوطی به حالت آزاد

۴-پی به صورت سکوی آجری کوتاه برای قراردادن خانه روی آن

۵-دادن تناسبات منطقی و انسانی به بنا

۶-عدم استفاده از مصالح متنوع

۷-داخل ساختن تاسیسات حرارتی ، روشنایی و لوله کشی در استخوان بندی ساختمان

۸-در نظر گرفتن مبلمان به عنوان عناصر معماری ارگانیک 

۹-حذف متخصص  تزئینات

مخالفان و ستایشگران رایت به او جنبه افسانه ای و پیامبری دادند که حامل پیام معماری ارگانیک بود که یا باید قبولش کرد و یا بر علیه آن جنگید .

رایت  نمی خواهد جبهه انفرادی خود را که سبنت  معمول هنرمندان است ترک کند . او معماری را بهترین روش ایده آل برای توصیف عالم می دادندو مسائل اجتماع معاصر را به یک طبیعت انتقال می دهد.

نظریه های جدید هنری

در این دوره تفاوتهایی در تعریف هنر مشاهده می شود و مقوله هنر راازآنچه که عده کثیری  تعریف می کنند متمایز می سازد. میان زیبایی طبیعی و زیبایی هنری که از نظر بعضی ها با زشتیها پیوند دارد تفاوت قائل می شدند.

میان زیبایی و هنر تفاوتی فاحش به وجود می آید زیبایی را احساس لذتی می دانند که با دیدن تصاویر یا اشکال خاص در انسان به وجود می آید اما هنر الهامهای درونی و احساس را به صورتی قابل لمس در می آورد و وسیله ای برای بیان احساس و عواطف درونی می شود که خود را در قالب نقاشی ، موسیقی و شعر و … نشان می دهد.

هنر نئوامپرسیونیست

طبیعت همواره یکسان است اما  هیچ یک از اجزای آن پایدار نیست هنر باید به طول حیات آن اضافه شود آنگاه است که خطوط صخره ها و درختان را شکل می دهدو با دستان هنرمند حجم می گیرند.

در این سبک هنرمند می خواهد کاری  خلاقی انجام دهد . احتیاجی به تقلید از طبیعت ندارد ولی عناصر خود را از طبیعت می گیرد و عنصری جدید شکل می گیرد .

در مورد ونسان ونگوگ از نقاشان سبک امپرسیونیست مساله بیشتر جنبه انسانی پیدا می کند و ارتباط با انسان آن روز نقطه توجه این هنرمند را بر می انگیزد

کارهای ابداعی در زمینه نقاشی از لحاظ زمانی نسبت به معماری تقدم دارد ولی هم معمار و هم نقاش سعی دارند تا قراردادهای فرهنگی متعلق به میراث گذشته را تغییر دهند معماری محیط  فیزیکی زندگی بشر را در بر دارد و تجدید حیات آن به تجدید حیات  هنرهای تجسمی منجر می شود و بالعکس . بنابراین نقاش و معمار یکدیگر را تحت تاثیر قرار می دهند و هر دو یک کار را انجام می دهند.

مکتب آرت نوو

این هنر هم به ما نزدیک و هم از ما فاصله دارد حدود ۵۰ سال از این سبک هنری می گذرد. وجود دو جنگ جهانی که در این فاصله اتفاق افتاد رابطه بین مردم و هنرمند را خدشه دار کرد . آرت نوو به طور کلی تمام جنبشهای پیش قدمی در اروپا را شامل می شود . تاثیر انگلستان و سهمی که در جنبش دارد این است که معماری باید تمام محیط یک شهر مدرن را شامل شود و همگام با وضعیت موجود اجتماعی باشد . در مقابل  جنبش فرانسه تاکید بر طرد سبکهای قرون وسطی و ابداع بیان تازه دارد .

آرت نوو تکامل یافته جنبش هنرهای کار بسته است که از حالت تزئینی و تولید انبوه خارج می شود .

آرت نوو هم به شیوه تزئین عناصر موجود در بنا با اقتباس از عناصر طبیعی ، با طبیعت پیوند می خورد. هر عنصر با دقت تمام روی عنصر دیگر می نشیند.

این سبک با ظهور ون دووالد مفهومی دقیق تر به خودش می گیرد او عقیده داشت که باید برای هر یک از عناصر  توجیهی عقلانی وجود داشته باشد و یا اینکه بر اصول روانشناسی استوار باشد.

ون دو والد از تکروی و فلسفه اصالت فردی پشتیبانی می کند و معتقد است که باید بر علیه هر گونه مقررات خشک و ثابت برخاست .

مکین تاش هم در آن زمان سعی کرد سیمای جدیدی از مکتب آرت نوو را نشان دهد . او سعی کرد مخالفت با عرف و عادت قدیم را کنار بگذارد و از منابع قدیم مثل نئوگوتیک یا میراث محلی کمک بگیرد.

واگنر مخالف استفاده از پلانهای قرینه و محدود و یا جابجا کردن عناصر تزئینی نیست ولی سعی می کند در قسمتهای سایه روشن ، نقوش تزئینی را بکار بندد .

مکتب مدرن

موقعیتهایی که طبیعت بر ما تحمیل می کند دایمی ولی آنچه که بشر به وجود می آورد گذرا می باشد. آب و هوا با تغیراتش ، مصالح با خاصیتشان ، علم نور با تغییراتش و .. از طرف شرایط دائمی بر  ما تحمیل می شوند .

به طور مثال استخوان بندی بناهای بزرگ از فولادو سیمان مسلح است  این  استخوان بندی حکم اسکلت یک حیوان عظیم را دارد. اسکلت حیوان با ریتم منظم و تعادل و قرینه سایر ارکانهای بدنش را نگاه می دارد . استخوان بندی یک بنا نیز باید  با آهنگی منظم ، متعادل و قرینه تنظیم شود . به همین دلیل شهرهای صنعتی مدرن این خصوصیات را بایستی دارا باشند .

۱-دربنای مسکونی اطاق خواب بایستی پنجره به طرف  جنوب داشته و بتواند آنرا روشن نماید

۲-هر نوع حیاط و حیاط خلوت که برای تامین نور و هوا بکار رود ممنوع می باشد

۳-داخل بنا بایستی از مصالح صاف و صیقلی باشد

۴-زمینی که در آن محله مسکونی ساخته می شود به قطعات ۱۵*۱۵ تقسیم که هر یک از دو به خیابان مشرف می شوند . سطح ساخته شده نباید از نصف سطح کل زمین  تجاوز کند و بقیه برای ساخت باغچه عمومی و یاگذرگاه پیاده در نظر گرفته می شود خود شهر نیز در مجموع  به صورت پارک بزرگ در می آید.

بدین ترتیب بود که معماری با شیوه ای جدید به پاسخ دادن سئوالهای جدید در زمینه های مختلف می پرداخت و در هر زمینه ساخت اعم از مسکونی ، بیمارستان ،‌ادارات ، کارخانجات و غیره سیستم نوین خود را پیاده می کرد تا جوابگوی جامعه باشد ( مثلا بیمارستان شامل باغ وسیعی بود که بروی شیب ملایمی قرار داشت تا بیمار در محیطی که بیماری در همه جای آن نوفذدارد با نگاهی به طبیعت هر چند ساخته بشر و تاثیر مثبت آن گامی برای بهبودی خود برداشته باشد و یا در ساخت استادیوم المپیک دیگر تاثیرات ناسی از مطالعات کلاسیک دیده نمی شدو معمار را به جانب مونومنتالیسم و یا بناهای حجیم نمی کشاند. مثلا ارتفاع دیوارهای خارجی با استفاده از یک شیب پر سبزه که تا بالای بطبقه استادیوم می رسد خنثی می شود  و این بنای عظیم با طبیعت اطراف خود یکی می شود .

دیگر ساخت یک بنای مونومنتال به حل کردن یک مساله می ماند یعنی تمام عواملی که زندگی و عملکرد یک بنا به آن بستگی داشت در مرحله طراحی در نظر گرفته می شد چنین آثاری هیچگاه عمری کوتاه نخواهند داشت .

هر چند مشابه این اقدامات در دوره های مختلف معماری طبق آنچه که توضیح داده شده صورت گرفته بشر در یک دوره شاهد تخریب طبیعت بوده و سعی کرده به شیوه ای آنرا جبران کند و یا گروهی منتقد سر سختانه به مسائل موجود اعتراض می کنند و قدمی مثبت برداشته می شود ولی بعد شاهد مشکل دیگران و تخریب دیگر می شویم این بار به شیوه ای متفاوت .

وقتی گروهی به هر دلیلی به شهرها مهاجرت می کنند واضح است نیاز به سر پناهی دارند ولی آیا معماری که آنرا تعریف کردیم می توانست جوابگوی این قشر باشد؟ آیا مثلا می شد  برای کارگران ، ساختمانهای مدرن امروزی را با کمترین هزینه آن هم در قرن ۱۸ و یا ۱۹ احداث کد ؟ مسلما خیر و همچنین امکانات تکنیکی و حتی تجربه ازدحام جمعیت نیز بگونه ای نبود که تصوری روشن از آینده در دست باشد تا به موقع قبل از نابودی از وقوع آن جلوگیری کرد . مثلا بهداشت و فاضلاب شهری به خودی خود با ازدحام جمعیت به وجود آمد و با انباشته شدن فاضلابها و زباله های مسکونی  و شیوع بیماریهای مختلف و سرایت آن به دیگران موجب شد تا چاره ای بیاندیشند در همه این موارد ارتباط انسان با طبیعت و  معماری نهفته است . انسان از دید انسانی با روحیه و خصلت ویژه خود ، در خانه ای بدون استانداردهای لازم که واقع در دل طبیعت است تماما زنجیروار به هم وابسته اند . علم امروز با  تکیه بر تجارب گذشته از سبکهای معماری متفاوت تا استفاده  صحیح از منابع طبیعی  می تواند برای انسان گزینه ای مناسب تر را بر گزیند که تا حدودی هم موفق بوده ولی نتوانسته همه گیر باشد. به طور مثال یک فرد از طبقه زیر متوسط برای نجات طبیعت  و کمک به آن نمی تواند خانه ای شبیه به خانه آبشار لوید رایت در دل طبیعت داشته باشد و یا  دولت در یک کشور جهان رومی نمی تواند در کل کشور بیمارستانهایی احداث کند که هم از لحاظ معماری و اصول بهداشتی بهترین باشد و هم با احداث باغها عظیم در آن به روحیه پرسنل و بیماران طراوت بخشد . همچنین در مورد تزئینات داخل ساختمان هم این امر نمود پیدا می کند مثلا آیا می توان هنر رادر معنای واقعی آن برای مردم از هر قشری تعریف کردو از آنها خواست بجای عکسی که دیوار منزل را مزین کرده از تابلوی نقاش هنرمند معروف که در قید حیات نیست استفاده کند! و آنهایی که به این امر پاسخ مثبت ندهند زیر چکمه های تند منتقدین هنر قرار گیرند ؟ ! و آنها رادشمنان هنر و هنرمند خطاب کرد؟!

مسلما  خیر ولی آنچه که  حائز اهمیت است این است که مقوله انسان ، طبیعت و معماری ، همانند مثلثی  که هر ضلع آن به ضلع دیگر متصل است این سه نیز به همدیگر مرتبطند  و بادر نظر نگرفتن یک ضلع  از این مثلث تاثیر آن روی ضلع دیگر  و نهایتا روی شکل آن بروز پیدا می کند .

در هر کشوری با هر موقعیت فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی  اگر نتواند با ساخت پروژه های سنگین معماری نوین و  تلفیق آن با طبیعت ( مثلا ارگانیک و یا بیونیک ) در بهبود این وضعیت کمک کند ولی می تواند با هزینه کمتر و راه درست تر علم بهتر روزنه هایی از ورود  مشعل نورانی را به سرزمینش هموار کند و مردم نیز با نگرشی بهتر قدمی هر چند کوچک در این راه بردارند تا آیندگان و نسلهای بعد از ما از آن بهره گیرند .

به قول لطیف ابوالقاسمی

معماری ابتدا به ساکن نبوده و بر محور پیش مایه ها و تجارت پیشنیان به وجود آمده معماری آمیخته و فرایندی است از علم ، هنر ، ذوق ، سلیقه ، اعتقاد و ایمان که در راستای فرهنگ و تمدن ، زبان گویای زمانه خویش گشته .

اشتراک گذاری مطلب:

شركت مهندسی عمرانی دژآثار

یک مجموعه عمراني، طراحی، صنعتی و اقتصادی است كه با تكیه بر منابع انساني متخصص و متعهد و بكارگیری اتاق های فكر و استفاده از تجارب افراد دارای سابقه درخشان در زمینه های مختلف مهندسي، در تمامي ابعاد سازندگي كشور و خارج از كشور كه مربوط به عمران و آبادی مي شود فعالیت دارد.

دیدگاه خود را بگذارید